دریای تلخ

ساخت وبلاگ
بارها می نویسم و پاک می کنم . وقتی بیشتر از چند ثانیه گیر می کنم روی نوشتن، یعنی پوچ پوچم . تهی از هر احساسی ، تهی از هر منطقی. خالی از هر چیزی که فکرش را می کنی . وقتی بارها می نویسم و نتیجه اش می شود انبوه کاغذ های پاره شده یعنی یک چیز سخت می لنگد و من مدت هاست که محلش نگذاشتم. اتفاقا حرف دارم . و دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 51 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

کمتر از نیم ساعت باقی مانده به وارد شدن به سالی جدید! از هرکسی که این متن را می خواند خواهش می کنم لحظه ای چشم خود را ببندد و قوه تصویرسازیش را به کار بیندازد. تمام خاطراتش را تبدیل به پلان های کوچک کند و فیلمی بسازد از آنچه که به او گذشت در سال اخیر.از سال تحویلش بگیر! از تمام قلب هایی که به دست آو دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 79 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

فکر کردم اوضاع درحال تغییر و تحول است و من نیز این میان تغییر خواهم کرد. اما زهی خیال باطل ! درست زمانی که فکر می کردم زمین گرد است و دارد 180 درجه دوران می زند کمی بیشتر چرخید و شد 360 درجه

همان شرایط قبلی اما پیچیده تر

قربانی همان قربانی بود و من 

همان گناهکار عوضی سنگدل

چه چیزی شیرین تر از این؟

گس تر از این؟

#آرامش

سه شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۶ 0:28 مریم توفیق سعادتی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 57 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

ناخودآگاه حس کردم که نیاز دارم بنویسم . نیاز دارم قلم بزنم از پوچی...
پوچی پر از معنا و در عین حال ، تهی از هرگونه نابی...
چه کسی می فهمد منظور من را ؟ 
سوال سختی پرسیدم....بگذریم !

شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۶ 14:40 مریم توفیق سعادتی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 65 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

دراز کشیده بودم و آهنگی مسخره ، برای بار دهم پلی می شد. ناگهان ، چیزی از انتهای وجودم ، از انتهای دلگیری هایم و طلب حق های ریخته شده ام مرا خواند به قلم زدن . از من خواست تا خود را تخلیه کنم و نگذارم بیش از ، ظلم های بی سر و ته مداوم آزارم دهند. اما قبل از این که خشمگین باشم ، غمگینم. غمگین و بی تفا دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 51 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

نوشته هایم را که مرور می کنم ، می فهمم که با هر بار قلم زدن پربار تر شده ام . بیشتر فهمیده ام از دفعات قبل ؛ یا به قول خودم ، منطقی تر شده ام ! این روند مسلما روند صعودی دارد و حتی اگر اتفاق ناگواری رخ دهد ، یا شرایط فوق دراماتیک شود من همان رشدیافته منطقی خواهم ماند ! شاید برای لحظاتی به کودکی هایم برگردم ، یا تصمیم های عجولانه بگیرم ... اما این « زمان » است که تعیین می کند چه کشیده ام ، و چه خواهم کشید ! رفتار ها فرق می کند لابد...

جمعه دوازدهم خرداد ۱۳۹۶ 14:52 مریم توفیق سعادتی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 46 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

بی شک برای هرچه که جنگیده باشید و رنج آن تمام زوایای زندگیتان را درگیر کرده باشد ، هیچ درگیری ای سخت تر و خانه خراب کن تر از جدال عقل و احساس نیست. وقتی تنهایی به آدمی فشار بیاورد ،  گیرنده های منطقی شخص از کار می افتاد و تک تک سلول های آن یکصدا نام مخاطب خاص را فریاد می کشند.... و تیر خلاص درست زمانی میان قلب فرود می آید که هست ، میخواهی نیز ولی غرور نمی گذارد....

عقل ، نمی گذارد!

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 61 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

اوج سردرگمی را زمانی درک کردم که هرازچند گاهی، وجودم پر می شد از علاقه ام نسبت به او ، به غصه ها و سیگارهای ممتدش ، به ابهامش بعد از ترک شدن توسط من که فکر می کردم ، دنیا روی سرم آوار می شد و مانند کودک بی پناهی بودم که می خواستم تصمیم های عجولانه و احساسی بگیرم....بعد از آن اندکی بیش طول نمی کشید ت دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 75 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

من سرم درد میکنه واسه یه زندگی شلوغ!
وگرنه زندگی آروم که میشه 2 روز تنهایی تو شمال ، یه چایی کمرنگ و یه افق دور
شایدم یه غروب تنگش...

این اسمش ترسه ! نه فرار از هیاهو 
کاش اینو درک کنیم هرچه زودتر.

شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۶ 23:23 مریم توفیق سعادتی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 62 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12

طرف تو اوج لحظات سخت زندگیش ، یه سیگار آتیش میزنه که به قول خودش برای یه لحظه هم که شده مشکلاتشو از یاد ببره . 

ما یه چایی تازه دم ، از این لیوان گنده ها میریزیم . میشینیم تو بالکن رو به روی خیابون خالی یه نفس میدیم بالا!
تا یه هفته هم حالمون خوبه ، هر اتفاقی هم که بیوفته

جمع کنید این لوس بازیارو خلاصه 

پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۶ 21:53 مریم توفیق سعادتی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 69 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 15:12